۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

طرد شدگان در برابر مردم

آخرین شنبه خرداد هزار و سیصد و هشتاد و هشت بود در تهران پیش از تاریخ. سکوت پر از فریاد مردم را با باتوم وگاز اشک آور و گلوله شکسته بودند. میخواستم به سمت آزادی بروم اما تمام راهها بسته بود. تقاطع یادگار امام با آزادی مردم را می زدند. بی نصیب نبودم اما جان سالم به در بردم. برگشتم تا راه دیگری پیدا کنم. به سمت انقلاب رفتم. خیلی میترسیدم. آنطرف تر کسی گلوی دختری را نشانه رفته بود و زنی دشمن خود را در آغوشش پناه داده بود. اینها را بعدتر دیدم, از رسانه ها که انعکاس کوچه بودند در هوای بهت آلود خانه ها .
چیزهای زیادی در خیابان دیدم. مردی که باتوم بر سرش زده بودند و صورتش ازغرق در خون بود. و پیر زنی که سیلی پلیس دهانش را پر از خون کرده بود. ماشین هایی که شیشه هاشان را پلیس ضد شورش شکسته بود. و همسایگانی که حس همنوع دوستی مایه دردسرشان شده بود. اینها را نمی خواستم ببینم .
اما ساعتی بعد وقتی از کنار آفرینندگان فاجعه میگزشتم, جسارت کردم تا لحظه ای از نزدیک چهره آنها را نگاه کنم.شاید این توهم را داشتم که از چهره بتوانم بشناسمشان.
مردانی دیدم که فقر و درماندگی درون چشمهایشان چون چاله های عمیق و تاریک , نور دیدگان مرا می بلعیدند.
نفرین مردم کلاه خودی بود که گوششان را کر کرده بود وطرد شدگی باتومی بود که جامعه در دستشان قرار داده بود.

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

حمايت سيدجواد طباطبايي از مهدي كروبي به برنامه راي بدهيم نه به فرد

محمد قوچاني، رضا خجسته‌رحيمي: سيدجواد طباطبايي پس از سال‌ها تلاش فكري در عرصه سياست نظري تصميم گرفته است كه در خصوص سيست عملي با ما سخن بگويد و نگاه سياسي خود در شرايط انتخاباتي امروز را با ما در ميان بگذارد. اين‌چنين بود كه پاي سخن او نشستيم تا براي ما بگويد كه برنامه را بر فرد بايد ترجيح داد و اين مهدي كروبي است كه در شرايط امروز با برنامه به ميدان آمده است. گفت‌وگو با او را در ادامه بخوانيد.
شما در 30 سال گذشته علاقه‌اي به ورود به بحث‌هاي مصداقي و عملي نداشتيد، چه شد كه دكتر طباطبايي از سياست نظري، متمايل به سياست عملي هم شده است؟
بله، من بايد در اين باره توضيحي بدهم. نخست بايد بگويم كه قبل از اعلام نامزدي آقاي خاتمي در اين انتخابات گفتگويي با جوانان حامي ايشان و بعد با يكي از نزديكان داشتم اما به نظر من مي‌آمد که دوره اصلاحات با مقدماتي كه خاتمي داشت جدا سپري شده است. البته اين سخنان فايده‌اي نكرد و آقاي خاتمي نامزدي خود در انتخابات را اعلام كرد. به نظرم آمدن او اشتباه بود البته رفتنش خطايي بزرگ.
چرا مخالف كانديداتوري ايشان بوديد؟
کارنامه هشت ساله آقاي خاتمي در مجموع ناموفق بود. او اگرچه در طرح برخي شعارها و بردن آنها به ميان مردم بسيار موفق بود اما نشان داد كه توانايي اجرايي كردن هيچكدام از اين شعارها را ندارد. اين مساله تنها به امكانات و توانايي‌هاي آقاي خاتمي برنمي‌گردد، بلکه فهمي كه ايشان از برخي شعارها داشتند، كه به نظر من فهم يکسره نادرستي بود، نيز در شکست او نقش بسيار مهمي داشت. براي نمونه بگويم که شعارهايي مانند آزادي، جامعه مدني، حقوق شهروندي و... شعارهاي خوبي بودند، اما فهم درستي از آن وجود نداشت و مي‌بايست به دست مجموعه‌اي تحقق مي‌يافتند که نه اعتقادي به آنها داشتند و نه البته توان چنان اصلاحات عظيمي را. اصلاحاتي که مبتني بر نظريه‌اي درباره اشکالات نباشد نمي‌تواند از حد شعار فراتر رود.
در شرايط فعلي نگفتيد كه چه شد متمايل به سياست عملي شديد؟
من نيز با بسياري از اهل سياست و نطر موافقم كه کشور در شرايط حساسي قرار دارد. آقاي محسن رضايي تعبير «پرتگاه» را به کار برده که شايد خيلي هم بي‌ربط نباشد ، اما به نظر مي‌رسد که اين تعبير بيشتر ناظر بر خطر خارجي است، در حالي که من نه در سالهاي اخير که اجماعي درباره خطر خارجي وجود داشت و نه اکنون اعتقادي به وجود خطر فوري ندارم. بديهي است که اکنون بحثي در اين مورد نمي‌کنم.
پس شما خطر را در داخل مي‌بينيد، نه خارج؟
بله، هر خطري در سياست در نهايت داخلي است. مشکلات ساختاري در داخل قرار دارد و با شعارها و خوش‌بيني‌هاي فاقد مبناي جدي نمي‌توان بر آنها فايق آمد. من فكر مي‌كنم كه مساله اصلي بايد به آن توجه داشت خطر داخلي است. نمي‌خواهم در مورد سياست روز صحبت كنم، مشكلات کنوني كشور، مشكل امروز يا چند سال اخير نيست؛ ما از بسياري جهات به طور تاريخي و در صدسال گذشته نتوانسته‌ايم خود را با الزامات تحولات اساسي و بنيادين دنيا سازگار كنيم. اصلاحات اساسي و بنيادين نيازمند نظريه است که هرگز درباره آن به طور جدي نينديشيده‌ايم و با اين برنامه‌هاي سر هم بندي شده شب انتخابات نيز بديهي است راه به جايي نمي‌بريم. در دهه‌هاي گذشته فرصت‌هاي بسياري فوت شده‌است. از اينرو در يکي دو دهه گذشته من کوشش کرده‌ام که برخي از ابعاد اين انحطاط تاريخي را توضيح دهم. به نظر من با توجه به تحولات جهاني دهه‌هاي اخير و نيز بي‌اعتنايي بنيادين ما به سرشت اين تحولات شتاب اين انحطاط بيشتر شده است و اين احساس خطر من در واقع به اين مطلب برمي گردد.
آن مسائل داخلي كه شما به آن اشاره كرديد و به نظرتان از اهميت برخوردارند، چه هستند؟
نخستين اين مسائل شكست اصلاحات داخل است در زماني که فرصت شکست از دست رفته بود. و با اين شکست فرصت‌هاي اساسي فوت شد و تجديد آن فرصت به احتمال بسيار غير ممکن خواهد بود. مساله ديگر، فرصت‌هايي است كه با تحولات اخير در سياست خارجي ما به وجود آمده و بايد بتوانيم از اين فرصت بيشترين استفاده را براي تامين مصالح ملي که ديري است به صورت فاجعه باري دچار ضررهاي اساسي شده است بکنيم. البته بار ديگر تاكيد مي‌كنم كه بحث من نظري است و اينک به ضرورت از سياست عملي صحبت مي‌كنم. در مقام يك شهروند. اما اين که اينک در اين باره بحث سياسي عملي مي‌کنم اين است که انتخابات کنوني را بسيار پراهميت مي‌دانم. نخست به اين دليل که بخش عمده‌اي از مطالبات سياسي و اجتماعي مردم به صورت کمابيش روشني براي نخستين ‌بار مطرح شده است. اينک از «مطالبه محوري» انتخابات سخن گفته مي‌شود و نه تنها همه گروه‌هاي جامعه ايران مطالبات خود را بيان مي‌کنند بلکه اين مطالبات بازتابي بي‌سابقه در ميان نامزدها نيز پيدا کرده است. شايد نخستين بار است که نامزدها تابع مطالبات مردم هستند و براي مردم تکليف تعيين نمي‌کنند. نامزدها ناچار دنباله مردم و مطالبات آنها هستند. پيش از اين، نامزدها به مطالبات مردم بي‌اعتنا بودند، شناختي از آنها نداشتند. بهتر بگويم برنامه آنان به مردم تحميل مي‌شد. براي نمونه بگويم: نامزدها تصوري از واقعيت مطالبات اقوام و نيز اقليت‌هاي زباني، مذهبي و فرهنگي نداشتند در حالي که اين مطالبات امروز در صدر برنامه‌ نامزدها قرار گرفته است و اين گامي به پيش است؛ اگرچه تا جايي كه اين برنامه‌ها را ديده‌ام بسياري از آنها فاقد مبناي نظري هستند. تكنوكرات‌ها براساس آنچه در كوچه و خيابان مي‌گذرد و مبتني بر مطالبات مردم برنامه‌ها را نوشته‌اند اما توجهي نشده است كه خاستگاه اين مطالبات كجاست. اما جاي خوشوقتي است که نامزدهايي وجود دارند كه مي‌توانند از برخي جهات به اين مطالبات پاسخ بدهند. به نظر من بايد از اين برنامه‌محوري نسبي دفاع كنم.
اين تنها دليل شما براي ورود به عرصه سياست عملي است؟
يك مساله نگران‌كننده ديگر هم وجود دارد كه شايد به ميدان آمدن افرادي همچون مرا هم توجيه كند و آن ايجاد يك فضاي احساساتي فاقد مبناي عقلايي در اين انتخابات است. بسياري از جوانان وارد عرصه انتخابات شده‌اند كه بسيار هم خوب است و حق شهروندي آنهاست كه از يك كانديدا دفاع كنند. اما شعارزدگي و دل بستن به شعارهايي كه ربطي به برنامه‌ها ندارد درست نيست. اين جوانان نوعي تصور آرماني از افرادي پيدا کرده‌اند که هيچ چيزي در گذشته انان چنين تصور آرماني را توجيه نمي‌کند. نوعي استفاده ابزاري از جوانان صورت مي‌گيرد که موجب مي‌شود انتخابات مبتني بر خردمندي نباشد. همين‌جا بد نيست نظرم را درباره نقش خاتمي در اين ماجرا نيز بگويم، زيرا او اعتبار گذشته خود را – كه عمدتا توهمي بيش نيست – خالصانه و ساده لوحانه در اختيار يکي از نامزدها گذاشته است كه هيچ نسبتي با عملکرد گذشته آن نامزد و برنامه ناروشن و مبهم او ندارد. اعتبار آقاي خاتمي و حمايت او از يك نامزد انتخاباتي نقش بسياري در ايجاد اين فضاي احساسي سطحي داشته كه به نظر من اتفاق ميموني نيست و سلامت انتخابات را از بسياري جهات مخدوش خواهد كرد.
مهم اين است كه باب گفت‌و‌گو با كروبي باز است و برنامه او به‌علت مشورت‌پذير‌ بودن قابل اصلاح است.
تاكيد حقوق بشري كروبي بسيار مهم است و او بهتر از ديگران مساله اقوام را فهميده است.
موتورسوارها در خيابان‌ها نمي‌توانند صادركننده خرد جمعي باشند.
مساله اصلي، بها دادن به خرد است نه خردمند بودن .
روشنفكري ربطي به مديريت كشور ندارد اما هركس چند كتاب خوانده باشد روشنفكر نيست.

منبع: روزنامه اعتماد ملی