اعتزالیون یا معتزله به گروهی از اندیشمندان مسلمان اطلاق شده است که در نخستین نیمه سده دوم هجری، در بصره تشکل پیدا کردند. جنبش آنان چنان به سرعت بسط پیدا کرد که بخش بزرگی از نخبگان فرهنگی مسلمان را به آن نام خواندند.
بقول دکتر عبدالکریم سروش ، معتزله، دست کم یک صده در دنیای اسلام حرف اول را می زده اند. اما تاثیر و حضور آنها تا زمانهای بسیار بعد تر هم وجود داشته است.بطوریکه در قرن های هفتم و هشتم مولوی در برابر آنان موضع میگیرد و حافظ در برخی از اشعارش تحت تاثیر آراء آنان قرار دارد.بدون تردید ، آنان مکتب نظری بسیار مهمی را تاسیس کردند.
یکی از مهمترین وجوه معتزله عقل گرا بودن آنهاست. معتزله را اولین فلسفه پردازان تاریخ اسلام دانسته اند. بدلیل همین عقل گرایی معتزله و نفوذ کلام آنها در سده های دوم و سوم ، تاریخدانان ، این دو صده را بعنوان رنسانس جهان اسلام می شناسند.
اعتزالیون عقل را بر وحی مقدم می دانستند و در مواردی که عقل و وحی دو حکم مخالف می دادند جانب عقل را می گرفتند. معتقد بودند هر آنچیزی که به معرفت درنیاید پذیرفتنی نیست و با همین برهان وجود کرامات را رد می کردند. معتزله تا آنجا پیش رفته بودند که معراج پیامبر را رد میکردند.
معتزله عموما بر پنج اصل اتفاق نظر داشتند:
1- توحید: معتزله خود را اهل توحید می دانستند. به این معنی که خداوند واحد است و هیچ چیزی مثل او نیست . صفات خداوند در ذات او هستند و صفات جدای از ذات خدا را نمی توان به او نسبت داد. حواس او را درک نمی کنند و هرگز نمی توان او را دید.
معتقد بودند تنها یک قدیم وجود دارد و او ذات باری تعالی است. و از این اصل نتایجی اتخاذ می شد که در شرع اسلام نقشی اساسی داشته اند: نفی صفات الهی، قبول قران حادث (مخلوق) و نفی هر گونه امکان رویت خدا در جهان دیگر از نتایج اعتقاد به تعریفی است که معتزله از اصل توحید ارائه می دادند.
2- عدل: معتزله معتقد بودند صفت بارز خداوند عدل اوست. معتقد بودند اصل عدل الهی بدون قائل بودن به اختیار انسان غیر ممکن است و در نتیجه انسان را فاعل مطلق می دانسته اند. اصل عدل الهی مستلزم اختیار و مسئولیت انسان است و اگر انسان اختیار نداشته باشد عقاب و ثواب در آخرت بی معنی خواهد بود.
از نظر معتزله موضوع علم الهی وجود است و نه عمل. در نتیجه علم الهی با اختیار انسانی منافاتی ندارد.
3- وعد و وعید: خداوند به مومنان وعده پاداش داده است و کافران را به عقاب تهدید کرده است. معتزله از عدل خداوند استدلال می کردند که خدا نمی تواند به وعد و وعید خود عمل نکند. معتزله برای لطف الهی جایگاهی فرعی قائل بودند در حالیکه مفهوم عدل، جایگاهی اساسی داشته است.
4- منزله بین المنزلتین: این اصل باعث جدایی واصل بن عطا از استادش حسن بصری شده است و این جدایی را نقطه تاسیس مکتب اعتزال می دانند. واصل بن عطا که احتمالا یک ایرانی بوده است روزی در کلاس استادش حسن بصری و در جواب کسی که پرسیده بود جایگاه مومنی که گناه کبیره مرتکب شده باشد چیست، منزله بین المنزلتین را مطرح میکند. طبق این اصل مومنی که گناه کبیره انجام داده است فاسق است و جایگاهی بین کافر و مومن دارد. معتقد بودند چنین کسی را باید به خدا واگذار کرد . این اصل در واقع یک موضع گیری سیاسی بوده است در برابر اختلاف دو گروه از مسلمانان که گروهی پیرو علی بوده اند و گروهی دیگر پیرو عثمان. گفته میشود اعتزالیون را از آنرو به این نام خوانده اند که بر طبق همین اصل از این نزاع کناره گرفته بودند و هیچکدام از طرفین را یاری نمی دادند.
5- امر به معروف آخرین اصل از اصول پنجگانه است. از نظر معتزله عدل ، عملی جمعی است برای ایجاد برابری و وفاق اجتماعی ، تا هر فردی بتواند امکانات بالقوه خود را تحقق بخشد.
برخی معتقدند پافشاری اعتزالیون بر این اصل باعث شده که نسبت به اعتقادات دیگران سخت گیر باشند و در نتیجه مردم بر آنان شوریده اند.
احتمالا آخرین اندیشمند اعتزالی جباعی بوده است. جالب است که اولین و آخرین اندیشمند اعتزالی هر دو ایرانی بوده اند.
بعد از تسلط اشاعره، اندیشمندان اعتزالی به شدت تحت فشار قرار گرفتند و تمام آثارشان نابود شده و در نهایت بطور کلی از بین رفتند. بیشتر اطلاعاتی که از معتزله در دست داریم از طریق نوشته های مخالفان آنها بدست آمده است.
پی نوشت: این نوشته خلاصه ای است در مورد مکتب اعتزال و بیشتر مطالب آن عینا از کتاب تاریخ فلسفه اسلام نوشته هانری کربن گرفته شده است.
بقول دکتر عبدالکریم سروش ، معتزله، دست کم یک صده در دنیای اسلام حرف اول را می زده اند. اما تاثیر و حضور آنها تا زمانهای بسیار بعد تر هم وجود داشته است.بطوریکه در قرن های هفتم و هشتم مولوی در برابر آنان موضع میگیرد و حافظ در برخی از اشعارش تحت تاثیر آراء آنان قرار دارد.بدون تردید ، آنان مکتب نظری بسیار مهمی را تاسیس کردند.
یکی از مهمترین وجوه معتزله عقل گرا بودن آنهاست. معتزله را اولین فلسفه پردازان تاریخ اسلام دانسته اند. بدلیل همین عقل گرایی معتزله و نفوذ کلام آنها در سده های دوم و سوم ، تاریخدانان ، این دو صده را بعنوان رنسانس جهان اسلام می شناسند.
اعتزالیون عقل را بر وحی مقدم می دانستند و در مواردی که عقل و وحی دو حکم مخالف می دادند جانب عقل را می گرفتند. معتقد بودند هر آنچیزی که به معرفت درنیاید پذیرفتنی نیست و با همین برهان وجود کرامات را رد می کردند. معتزله تا آنجا پیش رفته بودند که معراج پیامبر را رد میکردند.
معتزله عموما بر پنج اصل اتفاق نظر داشتند:
1- توحید: معتزله خود را اهل توحید می دانستند. به این معنی که خداوند واحد است و هیچ چیزی مثل او نیست . صفات خداوند در ذات او هستند و صفات جدای از ذات خدا را نمی توان به او نسبت داد. حواس او را درک نمی کنند و هرگز نمی توان او را دید.
معتقد بودند تنها یک قدیم وجود دارد و او ذات باری تعالی است. و از این اصل نتایجی اتخاذ می شد که در شرع اسلام نقشی اساسی داشته اند: نفی صفات الهی، قبول قران حادث (مخلوق) و نفی هر گونه امکان رویت خدا در جهان دیگر از نتایج اعتقاد به تعریفی است که معتزله از اصل توحید ارائه می دادند.
2- عدل: معتزله معتقد بودند صفت بارز خداوند عدل اوست. معتقد بودند اصل عدل الهی بدون قائل بودن به اختیار انسان غیر ممکن است و در نتیجه انسان را فاعل مطلق می دانسته اند. اصل عدل الهی مستلزم اختیار و مسئولیت انسان است و اگر انسان اختیار نداشته باشد عقاب و ثواب در آخرت بی معنی خواهد بود.
از نظر معتزله موضوع علم الهی وجود است و نه عمل. در نتیجه علم الهی با اختیار انسانی منافاتی ندارد.
3- وعد و وعید: خداوند به مومنان وعده پاداش داده است و کافران را به عقاب تهدید کرده است. معتزله از عدل خداوند استدلال می کردند که خدا نمی تواند به وعد و وعید خود عمل نکند. معتزله برای لطف الهی جایگاهی فرعی قائل بودند در حالیکه مفهوم عدل، جایگاهی اساسی داشته است.
4- منزله بین المنزلتین: این اصل باعث جدایی واصل بن عطا از استادش حسن بصری شده است و این جدایی را نقطه تاسیس مکتب اعتزال می دانند. واصل بن عطا که احتمالا یک ایرانی بوده است روزی در کلاس استادش حسن بصری و در جواب کسی که پرسیده بود جایگاه مومنی که گناه کبیره مرتکب شده باشد چیست، منزله بین المنزلتین را مطرح میکند. طبق این اصل مومنی که گناه کبیره انجام داده است فاسق است و جایگاهی بین کافر و مومن دارد. معتقد بودند چنین کسی را باید به خدا واگذار کرد . این اصل در واقع یک موضع گیری سیاسی بوده است در برابر اختلاف دو گروه از مسلمانان که گروهی پیرو علی بوده اند و گروهی دیگر پیرو عثمان. گفته میشود اعتزالیون را از آنرو به این نام خوانده اند که بر طبق همین اصل از این نزاع کناره گرفته بودند و هیچکدام از طرفین را یاری نمی دادند.
5- امر به معروف آخرین اصل از اصول پنجگانه است. از نظر معتزله عدل ، عملی جمعی است برای ایجاد برابری و وفاق اجتماعی ، تا هر فردی بتواند امکانات بالقوه خود را تحقق بخشد.
برخی معتقدند پافشاری اعتزالیون بر این اصل باعث شده که نسبت به اعتقادات دیگران سخت گیر باشند و در نتیجه مردم بر آنان شوریده اند.
احتمالا آخرین اندیشمند اعتزالی جباعی بوده است. جالب است که اولین و آخرین اندیشمند اعتزالی هر دو ایرانی بوده اند.
بعد از تسلط اشاعره، اندیشمندان اعتزالی به شدت تحت فشار قرار گرفتند و تمام آثارشان نابود شده و در نهایت بطور کلی از بین رفتند. بیشتر اطلاعاتی که از معتزله در دست داریم از طریق نوشته های مخالفان آنها بدست آمده است.
پی نوشت: این نوشته خلاصه ای است در مورد مکتب اعتزال و بیشتر مطالب آن عینا از کتاب تاریخ فلسفه اسلام نوشته هانری کربن گرفته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر