۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

لطفا این فیلتر رو از روی وبلاگ من بردارید

آخه با مسدود کردن وبلاگ من چی گیرتون میاد؟؟ این وبلاگ بطور متوسط شش نفر بازدید کننده در روز داره. فقط همین. لطفا این فیلتر رو از روی وبلاگ من بردارید

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

سالگرد شهادت ندا آقاسلطان فرا رسید

یکسال گذشت. خون ندا هنوز گرم گرم بر آسفالت تمام خیابانهای امیرآباد جاری است. دیگر اگرچه در میان مردم آن حال و هوا نیست و دیگر از تجمع میلیونی آنروزها خبری نیست. ایران هنوز ملتهب است. مردم گویی به این التهاب عادت کرده اند که دیگر کسی چیزی نمی پرسد. کسی از کشته شدن بیگناهان تعجب نمی کند. کسی از خفقان حاکم نفسش نمی گیرد. انگار همیشه همینطور بوده. انگار برای برگشتن به گذشته های تاریک نیازی به اختراع ماشین زمان نیست. و حالا احساس میکنم به زمان حمله مغولها برگشته ام. به زمان قیام سربداران ، و حالا باید به سبک روستائیان آن زمان اسبی زین کنیم و هر جمعه بالای تپه ای ببریم. شاید سوار بیاید.
فکر کنید مردم آن زمان با چه امیدی هر جمعه اسبی زین میکردند و منتظر سواری میماندند که هرگز ندیده بودند. آیا اینهمه امید سزاوار تقدیر نیست؟
گاهی که عصبانی میشوم خیال پردازی میکنم. با خودم فکر میکنم کاش یک اسلحه ویژه داشتم تا یکی یکی خدمت قاتلان نداها و سهرابها میرسیدم. اما کمی بیاندیشیم، چه سلاحی پر قدرت تر از امید. سلاحی که اسب را برای سوار منجی باید زین کند هیچ نیست مگر امید. امید به رهایی. امید به آزادی.

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

ژوزه ساراماگو درگذشت

" در اولین روز سال نو، هیچکس نمرد. این، البته باعث بهت و حیرت در میان سیاستمداران، رهبران مذهبی، متخصصین کفن و دفن ، و پزشکان شد.  در میان عموم مردم، در سوی دیگر، جشن برپا بود. پرچمها از بالکنها آویزان کرده بودند و در خیابانها می رقصیدند. آنها به هدف بزرگ بشریت دست یافته بودند: زندگی ابدی.
سپس حقیقت در خانه ها را زد. خانواده ها دیگر از مزگ ناگهانی نمی ترسیدند. سیاستهای بیمه معنی خود را از دست دادند و گورستانها تبدیل شد به محل کفن و دفن حیوانات خانگی، سگها، گربه ها، همستر ها و طوطیها.
مرگ در آپارتمان سردش نشسته بود، جایی که او با پرونده های پر و خالیش تنها بود و به تجربه جدیدش می اندیشید.
اگر هیچکس هرگز دیگر نمیرد چه؟ اگر او، مرگ با "د" کوچک، تبدیل به انسان شود و عاشق شود چه؟"

ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی، برنده جایزه نوبل و نویسنده رمان مشهور کوری پنجشنبه شب ۱۷ ژوئن در سن ۸۷ سالگی درگذشت.  متن فوق از کتاب " مرگ بدون وقفه" به زبان انگلیسی ترجمه شده بود و من آن را از ترجمه انگلیسی به فارسی برگردانده ام.
منبع:
http://poetrydispatch.wordpress.com/2009/08/14/jose-saramago-death-without-interruptions/


۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

وبلاگ احمد پوری فیلتر شد!

امروزخواستم  به وبلاگ احمد پوری سربزنم، اما در کمال ناباوری با پیام فیلترینگ مواجه شدم!!! حالا که این پیام را می نویسم نمی دانم آیا از زبان طنز استفاده کنم یا از زبان شکوه! نمی دانم به حال و روز خودمان اشک بریزم یا بخندم!؟
آخرین پست آقای پوری مربوط می شود به حدود یک ماه پیش و باید بگویم متاسفانه این وبلاگ خیلی بروز هم نبود و هیچ مطلب سیاسی یا مغایر با شعونات اسلامی در آن نمی توان یافت. احتمالا کارشناس فیلترینگ دولت صرفا بخاطر شهرت آقای پوری اقدام به فیلتر نمودن این وبلاگ کرده است.

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

25 خرداد ی دیگر از راه رسید


با تو سکوت کرده ام در خیابانها
با تو فریاد زده ام بر پشت بامها 
و در گورستان تاريک با تو خوانده ام

زيباترين سرود ها را
زیرا که مردگان اين سال
عاشق ترين زندگان بودند.

سهراب اعرابی در قطعه 257 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.





 
 

۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

روز بعد از 22 خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه

یکسال از انتخابات پر حادثه دهمین دوره ریاست جمهوری گذشت. روز شومی بود. همه بهت زده یکدیگر را نگاه می کردند. هیچکس دستش به کار نمی رفت. پس از آنهمه هیجان قبل از انتخابات نتیجه باورکردنی نبود. احمدی نژاد برای دومین بار انتخاب شده بود. نتیجه باور نکردنی بود پس مردم هم باور نکردند. به یکباره بغضها ترکیدند و فریادها به آسمان بلند شد. یکسال گذشت. یکسال پر از حادثه گذشت اما داغی که بردل ما نشست هنوز می سوزد. هنوز از امیر آباد بوی خون میاید. هنوز کهریزک که میشنویم عضلاتمان منقبض میشود. هنوز تن بیجان شهدای این یکسال در گورها آرام نگرفته است.
 یکسال بعد  تهران پر بود از اوباش مسلح و مردمی که دنبال راهی برای فرار می گشتند. وزن ناامیدی بیشتر بود از وزن آنهمه باطوم و کلاه خود و اسلحه. شهر وحشت زده در کوچه پس کوچه هایش خزیده بود. و ترس، آن احساس خدادادی، آن آشنای قدیمی, میهمان دل ما بود.
یکسال گذشت. یکسال ...

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

اعتزالیون

اعتزالیون یا معتزله به گروهی از اندیشمندان مسلمان اطلاق شده است که در نخستین نیمه سده دوم هجری، در بصره تشکل پیدا کردند. جنبش آنان چنان به سرعت بسط پیدا کرد که بخش بزرگی از نخبگان فرهنگی مسلمان را به آن نام خواندند.

بقول دکتر عبدالکریم سروش ، معتزله، دست کم یک صده در دنیای اسلام حرف اول را می زده اند. اما تاثیر و حضور آنها تا زمانهای بسیار بعد تر هم وجود داشته است.بطوریکه در قرن های هفتم و هشتم مولوی در برابر آنان موضع میگیرد و حافظ در برخی از اشعارش تحت تاثیر آراء آنان قرار دارد.بدون تردید ، آنان مکتب نظری بسیار مهمی را تاسیس کردند.

یکی از مهمترین وجوه معتزله عقل گرا بودن آنهاست. معتزله را اولین فلسفه پردازان تاریخ اسلام دانسته اند. بدلیل همین عقل گرایی معتزله و نفوذ کلام آنها در سده های دوم و سوم ، تاریخدانان ، این دو صده را بعنوان رنسانس جهان اسلام می شناسند.

اعتزالیون عقل را بر وحی مقدم می دانستند و در مواردی که عقل و وحی دو حکم مخالف می دادند جانب عقل را می گرفتند. معتقد بودند هر آنچیزی که به معرفت درنیاید پذیرفتنی نیست و با همین برهان وجود کرامات را رد می کردند. معتزله تا آنجا پیش رفته بودند که معراج پیامبر را رد میکردند.

معتزله عموما بر پنج اصل اتفاق نظر داشتند:

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

منطق

اول از فراموش کردن چیزهای مهمی مثل برنامه هفتگی کلاسام شروع کرد
بعد کم کم رسید به چیزهای بی اهمیت تری مثل تاریخ تولدم

مثلا می خواست وانمود کنه که براش اهمیتی ندارم
اما من میدونم، همه این کارا از سر دلبری بود

اصلا همین دلبری بود که باعث میشد بره با باقی دخترا گرم بگیره، هر وقت که با یه دختری چیک تو چیک بود، همش نگاش دنبال من بود، ببینه حواسم بهش هست یا نه، حتی وقتی من نبودم هم منتظر بود که یکی ببینه و بیاد به من خبر بده

یا مثلا همین که رفت با یکی دیگه ازدواج کرد
تابلو بود که فقط میخواست منو اذیت کنه

یعنی فقط همینو بگم که مردک کلاً واسه خاطر ما زندگی کرد و بس

منبع: وبلاگ فلسفه علم

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

روز زن به سبک ایرانی

امروزدر ایران روز زن است. و البته طبق سنت های دیرینه ایرانی از زنها و مادر ها قدردانی میشود. یعنی آنها که کمی شعور داشته باشند یک کادویی بسته به بودجه و سلیقه شان برای زن و مادرشان میخرند. تبریک و رو بوسی می کنند و میروند پی کارهای روزمره خودشان. دولت هم همایشی برگزار میکند و همان حرفهای سی سال پیش را نشخار میکنند و میروند پی راهی جدید برای آزار زنان.
آقا هم میاید همان حسینیه معروف و دوباره همان حرفها و صدا و سیما هم پخش میکند.
یعنی از زن به سبک ایرانی قدردانی میشود. از زنی که الگویش فاطمه است. مرد از دامنش به معراج میرود. حجابش را رعایت میکند. و البته توسری خورش خوب است. بی خیال این قصه های تکراری! خوشبختانه ما روشنفکرها حقوق زنهامون ، مادر و دوست دختر هامون رو رعایت میکنیم.