آخه با مسدود کردن وبلاگ من چی گیرتون میاد؟؟ این وبلاگ بطور متوسط شش نفر بازدید کننده در روز داره. فقط همین. لطفا این فیلتر رو از روی وبلاگ من بردارید
۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه
سالگرد شهادت ندا آقاسلطان فرا رسید
یکسال گذشت. خون ندا هنوز گرم گرم بر آسفالت تمام خیابانهای امیرآباد جاری است. دیگر اگرچه در میان مردم آن حال و هوا نیست و دیگر از تجمع میلیونی آنروزها خبری نیست. ایران هنوز ملتهب است. مردم گویی به این التهاب عادت کرده اند که دیگر کسی چیزی نمی پرسد. کسی از کشته شدن بیگناهان تعجب نمی کند. کسی از خفقان حاکم نفسش نمی گیرد. انگار همیشه همینطور بوده. انگار برای برگشتن به گذشته های تاریک نیازی به اختراع ماشین زمان نیست. و حالا احساس میکنم به زمان حمله مغولها برگشته ام. به زمان قیام سربداران ، و حالا باید به سبک روستائیان آن زمان اسبی زین کنیم و هر جمعه بالای تپه ای ببریم. شاید سوار بیاید.
فکر کنید مردم آن زمان با چه امیدی هر جمعه اسبی زین میکردند و منتظر سواری میماندند که هرگز ندیده بودند. آیا اینهمه امید سزاوار تقدیر نیست؟
گاهی که عصبانی میشوم خیال پردازی میکنم. با خودم فکر میکنم کاش یک اسلحه ویژه داشتم تا یکی یکی خدمت قاتلان نداها و سهرابها میرسیدم. اما کمی بیاندیشیم، چه سلاحی پر قدرت تر از امید. سلاحی که اسب را برای سوار منجی باید زین کند هیچ نیست مگر امید. امید به رهایی. امید به آزادی.
فکر کنید مردم آن زمان با چه امیدی هر جمعه اسبی زین میکردند و منتظر سواری میماندند که هرگز ندیده بودند. آیا اینهمه امید سزاوار تقدیر نیست؟
گاهی که عصبانی میشوم خیال پردازی میکنم. با خودم فکر میکنم کاش یک اسلحه ویژه داشتم تا یکی یکی خدمت قاتلان نداها و سهرابها میرسیدم. اما کمی بیاندیشیم، چه سلاحی پر قدرت تر از امید. سلاحی که اسب را برای سوار منجی باید زین کند هیچ نیست مگر امید. امید به رهایی. امید به آزادی.
برچسبها:
دل نوشت,
ندا آقا سلطان
۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه
ژوزه ساراماگو درگذشت
" در اولین روز سال نو، هیچکس نمرد. این، البته باعث بهت و حیرت در میان سیاستمداران، رهبران مذهبی، متخصصین کفن و دفن ، و پزشکان شد. در میان عموم مردم، در سوی دیگر، جشن برپا بود. پرچمها از بالکنها آویزان کرده بودند و در خیابانها می رقصیدند. آنها به هدف بزرگ بشریت دست یافته بودند: زندگی ابدی.
سپس حقیقت در خانه ها را زد. خانواده ها دیگر از مزگ ناگهانی نمی ترسیدند. سیاستهای بیمه معنی خود را از دست دادند و گورستانها تبدیل شد به محل کفن و دفن حیوانات خانگی، سگها، گربه ها، همستر ها و طوطیها.
مرگ در آپارتمان سردش نشسته بود، جایی که او با پرونده های پر و خالیش تنها بود و به تجربه جدیدش می اندیشید.
اگر هیچکس هرگز دیگر نمیرد چه؟ اگر او، مرگ با "د" کوچک، تبدیل به انسان شود و عاشق شود چه؟"
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی، برنده جایزه نوبل و نویسنده رمان مشهور کوری پنجشنبه شب ۱۷ ژوئن در سن ۸۷ سالگی درگذشت. متن فوق از کتاب " مرگ بدون وقفه" به زبان انگلیسی ترجمه شده بود و من آن را از ترجمه انگلیسی به فارسی برگردانده ام.
منبع:
http://poetrydispatch.wordpress.com/2009/08/14/jose-saramago-death-without-interruptions/
سپس حقیقت در خانه ها را زد. خانواده ها دیگر از مزگ ناگهانی نمی ترسیدند. سیاستهای بیمه معنی خود را از دست دادند و گورستانها تبدیل شد به محل کفن و دفن حیوانات خانگی، سگها، گربه ها، همستر ها و طوطیها.
مرگ در آپارتمان سردش نشسته بود، جایی که او با پرونده های پر و خالیش تنها بود و به تجربه جدیدش می اندیشید.
اگر هیچکس هرگز دیگر نمیرد چه؟ اگر او، مرگ با "د" کوچک، تبدیل به انسان شود و عاشق شود چه؟"
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی، برنده جایزه نوبل و نویسنده رمان مشهور کوری پنجشنبه شب ۱۷ ژوئن در سن ۸۷ سالگی درگذشت. متن فوق از کتاب " مرگ بدون وقفه" به زبان انگلیسی ترجمه شده بود و من آن را از ترجمه انگلیسی به فارسی برگردانده ام.
منبع:
http://poetrydispatch.wordpress.com/2009/08/14/jose-saramago-death-without-interruptions/
برچسبها:
ژوزه ساراماگو
۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سهشنبه
وبلاگ احمد پوری فیلتر شد!
امروزخواستم به وبلاگ احمد پوری سربزنم، اما در کمال ناباوری با پیام فیلترینگ مواجه شدم!!! حالا که این پیام را می نویسم نمی دانم آیا از زبان طنز استفاده کنم یا از زبان شکوه! نمی دانم به حال و روز خودمان اشک بریزم یا بخندم!؟
آخرین پست آقای پوری مربوط می شود به حدود یک ماه پیش و باید بگویم متاسفانه این وبلاگ خیلی بروز هم نبود و هیچ مطلب سیاسی یا مغایر با شعونات اسلامی در آن نمی توان یافت. احتمالا کارشناس فیلترینگ دولت صرفا بخاطر شهرت آقای پوری اقدام به فیلتر نمودن این وبلاگ کرده است.
آخرین پست آقای پوری مربوط می شود به حدود یک ماه پیش و باید بگویم متاسفانه این وبلاگ خیلی بروز هم نبود و هیچ مطلب سیاسی یا مغایر با شعونات اسلامی در آن نمی توان یافت. احتمالا کارشناس فیلترینگ دولت صرفا بخاطر شهرت آقای پوری اقدام به فیلتر نمودن این وبلاگ کرده است.
۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه
روز بعد از 22 خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه
یکسال از انتخابات پر حادثه دهمین دوره ریاست جمهوری گذشت. روز شومی بود. همه بهت زده یکدیگر را نگاه می کردند. هیچکس دستش به کار نمی رفت. پس از آنهمه هیجان قبل از انتخابات نتیجه باورکردنی نبود. احمدی نژاد برای دومین بار انتخاب شده بود. نتیجه باور نکردنی بود پس مردم هم باور نکردند. به یکباره بغضها ترکیدند و فریادها به آسمان بلند شد. یکسال گذشت. یکسال پر از حادثه گذشت اما داغی که بردل ما نشست هنوز می سوزد. هنوز از امیر آباد بوی خون میاید. هنوز کهریزک که میشنویم عضلاتمان منقبض میشود. هنوز تن بیجان شهدای این یکسال در گورها آرام نگرفته است.
یکسال بعد تهران پر بود از اوباش مسلح و مردمی که دنبال راهی برای فرار می گشتند. وزن ناامیدی بیشتر بود از وزن آنهمه باطوم و کلاه خود و اسلحه. شهر وحشت زده در کوچه پس کوچه هایش خزیده بود. و ترس، آن احساس خدادادی، آن آشنای قدیمی, میهمان دل ما بود.
یکسال گذشت. یکسال ...
یکسال بعد تهران پر بود از اوباش مسلح و مردمی که دنبال راهی برای فرار می گشتند. وزن ناامیدی بیشتر بود از وزن آنهمه باطوم و کلاه خود و اسلحه. شهر وحشت زده در کوچه پس کوچه هایش خزیده بود. و ترس، آن احساس خدادادی، آن آشنای قدیمی, میهمان دل ما بود.
یکسال گذشت. یکسال ...
برچسبها:
دلنوشته، 22خرداد
۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سهشنبه
اعتزالیون
اعتزالیون یا معتزله به گروهی از اندیشمندان مسلمان اطلاق شده است که در نخستین نیمه سده دوم هجری، در بصره تشکل پیدا کردند. جنبش آنان چنان به سرعت بسط پیدا کرد که بخش بزرگی از نخبگان فرهنگی مسلمان را به آن نام خواندند.
بقول دکتر عبدالکریم سروش ، معتزله، دست کم یک صده در دنیای اسلام حرف اول را می زده اند. اما تاثیر و حضور آنها تا زمانهای بسیار بعد تر هم وجود داشته است.بطوریکه در قرن های هفتم و هشتم مولوی در برابر آنان موضع میگیرد و حافظ در برخی از اشعارش تحت تاثیر آراء آنان قرار دارد.بدون تردید ، آنان مکتب نظری بسیار مهمی را تاسیس کردند.
یکی از مهمترین وجوه معتزله عقل گرا بودن آنهاست. معتزله را اولین فلسفه پردازان تاریخ اسلام دانسته اند. بدلیل همین عقل گرایی معتزله و نفوذ کلام آنها در سده های دوم و سوم ، تاریخدانان ، این دو صده را بعنوان رنسانس جهان اسلام می شناسند.
اعتزالیون عقل را بر وحی مقدم می دانستند و در مواردی که عقل و وحی دو حکم مخالف می دادند جانب عقل را می گرفتند. معتقد بودند هر آنچیزی که به معرفت درنیاید پذیرفتنی نیست و با همین برهان وجود کرامات را رد می کردند. معتزله تا آنجا پیش رفته بودند که معراج پیامبر را رد میکردند.
معتزله عموما بر پنج اصل اتفاق نظر داشتند:
بقول دکتر عبدالکریم سروش ، معتزله، دست کم یک صده در دنیای اسلام حرف اول را می زده اند. اما تاثیر و حضور آنها تا زمانهای بسیار بعد تر هم وجود داشته است.بطوریکه در قرن های هفتم و هشتم مولوی در برابر آنان موضع میگیرد و حافظ در برخی از اشعارش تحت تاثیر آراء آنان قرار دارد.بدون تردید ، آنان مکتب نظری بسیار مهمی را تاسیس کردند.
یکی از مهمترین وجوه معتزله عقل گرا بودن آنهاست. معتزله را اولین فلسفه پردازان تاریخ اسلام دانسته اند. بدلیل همین عقل گرایی معتزله و نفوذ کلام آنها در سده های دوم و سوم ، تاریخدانان ، این دو صده را بعنوان رنسانس جهان اسلام می شناسند.
اعتزالیون عقل را بر وحی مقدم می دانستند و در مواردی که عقل و وحی دو حکم مخالف می دادند جانب عقل را می گرفتند. معتقد بودند هر آنچیزی که به معرفت درنیاید پذیرفتنی نیست و با همین برهان وجود کرامات را رد می کردند. معتزله تا آنجا پیش رفته بودند که معراج پیامبر را رد میکردند.
معتزله عموما بر پنج اصل اتفاق نظر داشتند:
برچسبها:
فلسفه ، اسلام ، اعتزالیون
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
منطق
اول از فراموش کردن چیزهای مهمی مثل برنامه هفتگی کلاسام شروع کرد
بعد کم کم رسید به چیزهای بی اهمیت تری مثل تاریخ تولدم
مثلا می خواست وانمود کنه که براش اهمیتی ندارم
اما من میدونم، همه این کارا از سر دلبری بود
اصلا همین دلبری بود که باعث میشد بره با باقی دخترا گرم بگیره، هر وقت که با یه دختری چیک تو چیک بود، همش نگاش دنبال من بود، ببینه حواسم بهش هست یا نه، حتی وقتی من نبودم هم منتظر بود که یکی ببینه و بیاد به من خبر بده
یا مثلا همین که رفت با یکی دیگه ازدواج کرد
تابلو بود که فقط میخواست منو اذیت کنه
یعنی فقط همینو بگم که مردک کلاً واسه خاطر ما زندگی کرد و بس
منبع: وبلاگ فلسفه علم
بعد کم کم رسید به چیزهای بی اهمیت تری مثل تاریخ تولدم
مثلا می خواست وانمود کنه که براش اهمیتی ندارم
اما من میدونم، همه این کارا از سر دلبری بود
اصلا همین دلبری بود که باعث میشد بره با باقی دخترا گرم بگیره، هر وقت که با یه دختری چیک تو چیک بود، همش نگاش دنبال من بود، ببینه حواسم بهش هست یا نه، حتی وقتی من نبودم هم منتظر بود که یکی ببینه و بیاد به من خبر بده
یا مثلا همین که رفت با یکی دیگه ازدواج کرد
تابلو بود که فقط میخواست منو اذیت کنه
یعنی فقط همینو بگم که مردک کلاً واسه خاطر ما زندگی کرد و بس
منبع: وبلاگ فلسفه علم
۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه
روز زن به سبک ایرانی
امروزدر ایران روز زن است. و البته طبق سنت های دیرینه ایرانی از زنها و مادر ها قدردانی میشود. یعنی آنها که کمی شعور داشته باشند یک کادویی بسته به بودجه و سلیقه شان برای زن و مادرشان میخرند. تبریک و رو بوسی می کنند و میروند پی کارهای روزمره خودشان. دولت هم همایشی برگزار میکند و همان حرفهای سی سال پیش را نشخار میکنند و میروند پی راهی جدید برای آزار زنان.
آقا هم میاید همان حسینیه معروف و دوباره همان حرفها و صدا و سیما هم پخش میکند.
یعنی از زن به سبک ایرانی قدردانی میشود. از زنی که الگویش فاطمه است. مرد از دامنش به معراج میرود. حجابش را رعایت میکند. و البته توسری خورش خوب است. بی خیال این قصه های تکراری! خوشبختانه ما روشنفکرها حقوق زنهامون ، مادر و دوست دختر هامون رو رعایت میکنیم.
آقا هم میاید همان حسینیه معروف و دوباره همان حرفها و صدا و سیما هم پخش میکند.
یعنی از زن به سبک ایرانی قدردانی میشود. از زنی که الگویش فاطمه است. مرد از دامنش به معراج میرود. حجابش را رعایت میکند. و البته توسری خورش خوب است. بی خیال این قصه های تکراری! خوشبختانه ما روشنفکرها حقوق زنهامون ، مادر و دوست دختر هامون رو رعایت میکنیم.
۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه
وبلاگ احمد پوری
امروز وبلاگ احمد پوری را کشف کردم. نمی دانستم او مشغول نوشتن در فضای مجازی است. وبلاگ مثل خود او و کتابهایش پر است از صمیمیت. نمی دانم این احساس پر از محبت را چگونه از پس قالب استاندارد وبلاگ توانسته منتقل کند. شاید هم توهم من باشد اما بیشتر فکر میکنم بخاطر اشعاری است که انتخاب میکند.
يادداشت هاي احمد پوري
يادداشت هاي احمد پوري
۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه
بوی خون
عسل وحشی بوی آزادی میدهد
خاک بوی خورشید
دهان زن بوی بنفشه
و طلا هیچ عطری ندارد
بوی آب بوی میخک است
بوی سیب بوی عشق
همه دریافتیم اما، که همیشه ی خدا
خون فقط بوی خون میدهد.
آنا آخماتووا، ترجمه شده توسط آزاده کامیار
حاشیه: وقتی یک انسان را میکشند دلیلش هرچه میخواهد باشد قتلی اتفاق افتاده است یعنی انسانی جان خود را از دست داده است. دوست دارم این شعر آخماتووا را به کسانی هدیه کنم که برای حفظ جان انسانها و برای پایان جنگها و برای برداشته شدن مجازات اعدام تلاش میکنند.
از آزاده کامیار و سایت http://www.poets.ir/ هم بخاطر این شعر فوق العاده متشکرم.
خاک بوی خورشید
دهان زن بوی بنفشه
و طلا هیچ عطری ندارد
بوی آب بوی میخک است
بوی سیب بوی عشق
همه دریافتیم اما، که همیشه ی خدا
خون فقط بوی خون میدهد.
آنا آخماتووا، ترجمه شده توسط آزاده کامیار
حاشیه: وقتی یک انسان را میکشند دلیلش هرچه میخواهد باشد قتلی اتفاق افتاده است یعنی انسانی جان خود را از دست داده است. دوست دارم این شعر آخماتووا را به کسانی هدیه کنم که برای حفظ جان انسانها و برای پایان جنگها و برای برداشته شدن مجازات اعدام تلاش میکنند.
از آزاده کامیار و سایت http://www.poets.ir/ هم بخاطر این شعر فوق العاده متشکرم.
برچسبها:
شعر، آنا آخماتووا
۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه
دوم خرداد هزارو سیصد و هفتاد و شش
آنروز ها در تبریز زندگی میکردم. پانزده سال داشتم و نمیتوانستم در انتخابات شرکت کنم. چیز کمی از سیاست میدانستم. یادم هست که همه از خاتمی صحبت میکردند. و اینکه وی از آزادی های بیشتر گفته است. از حقوق مردم گفته است. و اینکه رقیب او ناطق نوری اگر رئیس جمهور بشود اجازه نمیدهد دیگر کسی نفس راحت بکشد. صحبت از محدودیت بیشتر برای دختر ها بود. صحبت از خفقان سیاسی بیشتر بود. خلاصه رای به خاتمی نه به دیکتاتوری است. یادم میاید یک راننده تاکسی میگفت مملکت را رفسنجانی نگه داشته بود او که برود معلوم نیست چه بر سر ما میاید. در کوچه و خیابان میگفتند رفسنجانی از خاتمی حمایت کرده و خامنه ای از ناطق. من چیز زیادی نمی فهمیدم اما هر کسی را میشناختم میخواست به خاتمی رای بدهد. و نتیجه انتخابات اینطوری شد:
سید محمد خاتمی ۲۰۰۷۸۱۷۸ رأی (۶۹٪)
علیاکبر ناطق نوری ۷۲۴۲۸۵۹ رأی
رضا زوارهای ۷۷۱۴۶۰ رأی
محمد محمدی ریشهری ۶۷۸۳۱ رأی
همه خوشحال بودند و امیدی نو پیدا شده بود. صحبت از حماسه بود!
اما در همان حال صحبتهای نگران کننده ای نیز شنیده میشد. میخواهند کودتا کنند!
بعدها بهزاد نبوی می گفت: " شب دوم خرداد زمانی که نتایج انتخابات معلوم ولی هنوز اعلام نشده بود، جماعتی از مخالفان اصلاحات پیشنهاد میکردند که همان شب حدود دو هزار نفر دستگیر شوند و نتایج آرا هم به گونهای دیگر اعلام شود."
بعضیها صحبت از یک نه بزرگ به جمهوری اسلامی میکردند و بعضیها رای به خاتمی را رای به نظام میدانستند. تا جایی که رهبر نیز موضع گرفت و گفت: "گفتند که اين انتخابات، اعتراض است! چه اعتراضي؟! اکثريت بيست ميليوني مردم، به چه کسي رأي دادند؟ شعارهاي رئيس جمهور منتخب مگر چيست؟ شعارهاي رئيس جمهور منتخب، نظم و قانون و رفع تبعيض و گسترش عدالت اجتماعي و به طرف اهداف اسلامي و انقلابي رفتن و پيروي از وصاياي امام بزرگوار است. آيا اينها مخالفت با نظام اسلامي است؟! اينها شعارهاي نظام اسلامي است. مردم اينها را دوست ميدارند. دشمن منتظر نشسته است که ببيند در جمهوري اسلامي چه حادثه کوچکي ممکن است اتّفاق بيفتد، تا بشود با صد من سريشم، چيز بدي را به آن چسباند و براي مردم ما تلخ کرد و چهره ملت ايران را در دنيا مشوّه نمود."
سالها گذشته از آن روزها و تنها تاریخ مانده است. امروز سیزدهمین سالگرد دوم خرداد بود. خاتمی و یارانش از قدرت رانده شده اند و در دل مردم از آن امید ها خبری نیست. کار بجای رسیده که رفسنحانی هم شده همدست اپوزیسیون و دولت احمدی نژاد همان برنامه ها را میخواهد اجرا کند که قرار بود ناطق نوری انجام دهد. جالب است که ناطق نوری هم دیگر چندان خودی محسوب نمیشود. روزگار غریبیست نازنین!
سید محمد خاتمی ۲۰۰۷۸۱۷۸ رأی (۶۹٪)
علیاکبر ناطق نوری ۷۲۴۲۸۵۹ رأی
رضا زوارهای ۷۷۱۴۶۰ رأی
محمد محمدی ریشهری ۶۷۸۳۱ رأی
همه خوشحال بودند و امیدی نو پیدا شده بود. صحبت از حماسه بود!
اما در همان حال صحبتهای نگران کننده ای نیز شنیده میشد. میخواهند کودتا کنند!
بعدها بهزاد نبوی می گفت: " شب دوم خرداد زمانی که نتایج انتخابات معلوم ولی هنوز اعلام نشده بود، جماعتی از مخالفان اصلاحات پیشنهاد میکردند که همان شب حدود دو هزار نفر دستگیر شوند و نتایج آرا هم به گونهای دیگر اعلام شود."
بعضیها صحبت از یک نه بزرگ به جمهوری اسلامی میکردند و بعضیها رای به خاتمی را رای به نظام میدانستند. تا جایی که رهبر نیز موضع گرفت و گفت: "گفتند که اين انتخابات، اعتراض است! چه اعتراضي؟! اکثريت بيست ميليوني مردم، به چه کسي رأي دادند؟ شعارهاي رئيس جمهور منتخب مگر چيست؟ شعارهاي رئيس جمهور منتخب، نظم و قانون و رفع تبعيض و گسترش عدالت اجتماعي و به طرف اهداف اسلامي و انقلابي رفتن و پيروي از وصاياي امام بزرگوار است. آيا اينها مخالفت با نظام اسلامي است؟! اينها شعارهاي نظام اسلامي است. مردم اينها را دوست ميدارند. دشمن منتظر نشسته است که ببيند در جمهوري اسلامي چه حادثه کوچکي ممکن است اتّفاق بيفتد، تا بشود با صد من سريشم، چيز بدي را به آن چسباند و براي مردم ما تلخ کرد و چهره ملت ايران را در دنيا مشوّه نمود."
سالها گذشته از آن روزها و تنها تاریخ مانده است. امروز سیزدهمین سالگرد دوم خرداد بود. خاتمی و یارانش از قدرت رانده شده اند و در دل مردم از آن امید ها خبری نیست. کار بجای رسیده که رفسنحانی هم شده همدست اپوزیسیون و دولت احمدی نژاد همان برنامه ها را میخواهد اجرا کند که قرار بود ناطق نوری انجام دهد. جالب است که ناطق نوری هم دیگر چندان خودی محسوب نمیشود. روزگار غریبیست نازنین!
برچسبها:
دوم خرداد، تاریخ
۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه
ملاصدرا ; آخرین فیلسوف تاریخ ایران
ملاصدرا آخرین فیلسوف تاریخ ایران است و پس از او امتناع اندیشه سیاسی داشته ایم. به تعبیری هیچ اندیشمند مهم و اثر گذاری نداشته ایم. دکتر سید جواد طباطبایی معتقد است، با کسترش نفوذ عرفان زاهدانه و بدلایل سیاسی همچون یورش مغول ها، اندیشه ایرانی دچار زوال شده است. او معتقد است با ملاصدرا اندیشه سیاسی در ایران زمین به اوج زوال خود میرسد.
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتالهین متأله و فیلسوف ایرانی و شیعه و یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام در سدهٔ یازدهم هجری قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه است.
مکتب ملاصدرا که حکمت متعالیه نامیده میشود، بر اصل «وجود» و تمایز آن از «ماهیت» استوار است. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئلهٔ جهان، مسئلهٔ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آنرا درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود قالبی ویژه میبخشد. همهٔ پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانهاست زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد. برابر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت معلول وجود به شمار میآید.
آیت الله جوادی آملی ، قائل به این است که حکمت متعالیه، سیاست متعالیه را به همراه خود دارد. به قول ایشان، اعتلای سیاست متعالیه به استناد تعالی حکمت متعالیه است و تعالی این حکمت، رهین طرح حدود و اوساطی است که نیازهای دنیوی و اخروی را تأمین می کند. انسان، چه فرد و چه جمع، چه در دنیا و چه در آخرت، به رهبر و قانون نیازمند است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / شریف لک زایی).
صدرا در مبدأ و معاد قائل به این است که علما، وسايط بين انبيا و مردم هستند و در شواهد الربوبيه مى گويد مجتهدان، اين سمت را برعهده دارند.(آیت الله جوادی)
نظریه ولایت فقیه از اینجا استخراج میشود و به همین دلیل ملاصدرا به نظریه پرداز رسمی حکومتی تبذیل شده است.و امروز یعنی اول خرداد روز بزرگداشت ملاصدرا نامگذاری شده است. این نوشته مرا به یاد نظریه فیلسوف شاه افلاطون انداخت و شاید در مطلب بعدی چیزی در مورد آن نظریه نوشتم.
از مطالب این سایتها استفاده شده است: سایت سخن کوتاه/ سایت فرهنگی نیلوفر / ویکی پدیا
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتالهین متأله و فیلسوف ایرانی و شیعه و یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام در سدهٔ یازدهم هجری قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه است.
مکتب ملاصدرا که حکمت متعالیه نامیده میشود، بر اصل «وجود» و تمایز آن از «ماهیت» استوار است. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئلهٔ جهان، مسئلهٔ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آنرا درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود قالبی ویژه میبخشد. همهٔ پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانهاست زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد. برابر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت معلول وجود به شمار میآید.
آیت الله جوادی آملی ، قائل به این است که حکمت متعالیه، سیاست متعالیه را به همراه خود دارد. به قول ایشان، اعتلای سیاست متعالیه به استناد تعالی حکمت متعالیه است و تعالی این حکمت، رهین طرح حدود و اوساطی است که نیازهای دنیوی و اخروی را تأمین می کند. انسان، چه فرد و چه جمع، چه در دنیا و چه در آخرت، به رهبر و قانون نیازمند است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / شریف لک زایی).
صدرا در مبدأ و معاد قائل به این است که علما، وسايط بين انبيا و مردم هستند و در شواهد الربوبيه مى گويد مجتهدان، اين سمت را برعهده دارند.(آیت الله جوادی)
نظریه ولایت فقیه از اینجا استخراج میشود و به همین دلیل ملاصدرا به نظریه پرداز رسمی حکومتی تبذیل شده است.و امروز یعنی اول خرداد روز بزرگداشت ملاصدرا نامگذاری شده است. این نوشته مرا به یاد نظریه فیلسوف شاه افلاطون انداخت و شاید در مطلب بعدی چیزی در مورد آن نظریه نوشتم.
از مطالب این سایتها استفاده شده است: سایت سخن کوتاه/ سایت فرهنگی نیلوفر / ویکی پدیا
برچسبها:
ملاصدرا، فلسفه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه
روزی که سلطان دیوانه شد
ظلم آباد شهری است در قرن بیست و یکم یا چهاردهم، یا شاید هم سیزدهم. حالا قرنش خیلی فرق نمیکند همینقدر میدانم که شهر مدرنی محسوب میشود چون تا دلتان بخواهد دود آلود است. همه شهروندانش تلفن همراه دارند و بخش عمده ای از عمر خود را پشت ترافیک می گذرانند. این شهر البته برج بارو هم بسیار دارد طوریکه آدم احساس میکند شهری باشد در قرون وسطی. البته اینجا چیپس و پفکش هم که مدرن باشد حکومتش خیلی مدرن نیست. یعنی که ظلم آباد ما هنوز هم سلطان نشین است و یک چماق بزرگ هم درست وسط شهر نصب شده که از همه برج ها بلند تر است و یک حسی در من ایجاد میکند که انگاری هر لحظه ممکن است این باطوم بزرگ روی سرم فرود بیاید.
داستانهای ظلم آباد بسیار جذاب است. آنقدر که بنگاههای خبر فروشی دنیا این چند سال بیشترین فروششان از همین جا بوده است. از وقتی که سلطان جدید شهر دیوانه شد هر روز اخبار داغی از اوضاع ظلم آباد در سراسر جهان به فروش میرسد. یعنی در این اوضاع رکود اقتصادی سبب رونق بازار خبر شده است.
از وقتیکه سلطان دیوانه شده یک دلقک را نخست وزیر خودش کرده و از آنجایی که خیلی آدم با هوشی است تشخیص داده که دشمن ظلم آباد کتاب و تحصیل است. پس دستور داده معلمها را اعدام، اساتید دانشگاه را باز نشسته و دانشجو ها را زندانی کنند. ظرفیت دانشگاه ها را کاهش داده و دست نیروهای نظامی را در همه بخشهای جامعه باز کنند. مجسمه های مفاخیر و شعرای شهر را جمع آوری کرده و انتشاراتی ها را از نمایشگاه کتاب بیرون کنند. افراد باسواد را از کشور فراری داده و قاتلان حرفه ای را به کشور باز گردانند. خلاصه که داستان این ظلم آباد دارد کم کم شبیه داستان آن مار دوش میشود و از آنجایی که همه آن داستان را شنیده اند لزومی ندارد من داستانم را تا آخر ادامه دهم. برای آن دسته از مخاطبان وبلاگ هم که احیانا هنوز متوجه نشده اند که آخر داستان چه میشود توصیه میکنم داستان کاوه آهنگر و ضحاک مار دوش را بخوانند و ما را از تکرار مکررات این دفعه معاف کنند.
با تشکر
نویسنده ناکام ( این هم نشد که یه داستان بشه)
داستانهای ظلم آباد بسیار جذاب است. آنقدر که بنگاههای خبر فروشی دنیا این چند سال بیشترین فروششان از همین جا بوده است. از وقتی که سلطان جدید شهر دیوانه شد هر روز اخبار داغی از اوضاع ظلم آباد در سراسر جهان به فروش میرسد. یعنی در این اوضاع رکود اقتصادی سبب رونق بازار خبر شده است.
از وقتیکه سلطان دیوانه شده یک دلقک را نخست وزیر خودش کرده و از آنجایی که خیلی آدم با هوشی است تشخیص داده که دشمن ظلم آباد کتاب و تحصیل است. پس دستور داده معلمها را اعدام، اساتید دانشگاه را باز نشسته و دانشجو ها را زندانی کنند. ظرفیت دانشگاه ها را کاهش داده و دست نیروهای نظامی را در همه بخشهای جامعه باز کنند. مجسمه های مفاخیر و شعرای شهر را جمع آوری کرده و انتشاراتی ها را از نمایشگاه کتاب بیرون کنند. افراد باسواد را از کشور فراری داده و قاتلان حرفه ای را به کشور باز گردانند. خلاصه که داستان این ظلم آباد دارد کم کم شبیه داستان آن مار دوش میشود و از آنجایی که همه آن داستان را شنیده اند لزومی ندارد من داستانم را تا آخر ادامه دهم. برای آن دسته از مخاطبان وبلاگ هم که احیانا هنوز متوجه نشده اند که آخر داستان چه میشود توصیه میکنم داستان کاوه آهنگر و ضحاک مار دوش را بخوانند و ما را از تکرار مکررات این دفعه معاف کنند.
با تشکر
نویسنده ناکام ( این هم نشد که یه داستان بشه)
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه
خشونت دينی در ايران معاصر
خشونت دينی به شيوه ای که از دهه ی چهل تا به امروز در ايران شاهد آن هستيم، در نوع خود در تاريخ جامعه ی ما، امری تازه و بی نظير محسوب می شود. در حوزه ی دين، برای اولين بار، نه متوليان رسمی و سنتی دين بلکه "روشنفکران دينی" بودند که خشونت را در پهنه ی زندگی عمومی و اجتماعی تئوريزه کردند و از طريق ايجاد پيوند ميان خشونت با مفاهيم اسلام شيعی، استفاده ی ابزاری از آن را به مثابه يکی از مهمترين روش های مبارزه با استبداد سياسی، فراهم آوردند. يکی از مهمترين پی آمدهای انتقال مفاهيم دينی به دنيای سياست که با خلق ايدئولوژی اسلامی ممکن شد، فراهم آوردن شرايطی بود که در آن استفاده از خشونت به مثابه ابزاری برای دست يابی به اهداف سياسی ميسر گرديد. در واقع می توان مهمترين وظيفه ی ايدئولوژی اسلامی در اين زمينه را ايجاد مشروعيت برای استفاده ی عقلانی و ابزاری از خشونت دانست.
برچسبها:
مقاله، خشونت دینی
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه
تقدیم به مقام معلم : به یاد فرزاد کمانگر و دیگر شهیدان راه سبز آزادی
حس مسئولیت درس امروز کلاس است عزیز
حرف حق را باید گفت
حرف حق را آری
حرف مفقود الفبای جهان
قبل از" آ " می آید
قبل از آزادی
یعنی
حرف اول این است
حرف حق را باید گفت همه مسئولیم.
حرف حق را باید گفت
حرف حق را آری
حرف مفقود الفبای جهان
قبل از" آ " می آید
قبل از آزادی
یعنی
حرف اول این است
حرف حق را باید گفت همه مسئولیم.
برچسبها:
شعر,
معلم، فرزاد کمانگر
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه
خبر کوتاه بود : - " اعدام شان کردند "
خبر کوتاه بود : - " اعدام شان کردند "
خروش ِ دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم ِ خسته اش از اشک پر شد
گریه را سر داد ...
و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم-
چرا اعدامشان کردند ؟
می پرسد ز من با چشم ِ اشک آلود
چرا اعدام شان کردند ؟
عزیزم دخترم !آنجا ، شگفت انگیز دنیایی ست :
دروغ و دشمتی فرمانروایی می کند آنجا
طلا ، این کیمیای خون ِ انسان هاخدایی می کند آنجا
شگفت انگیز دنیایی که همچون قرن های دور
هنوز از ننگ ِ آزار ِ سیاهان دامن آلوده ست
در آنجا حق و انسان حرف هایی پوچ و بیهوده ست
در آنجا رهزنی ، آدمکشی ، خونریزی آزاد است
و دست و پای آزادی ست در زنجیر
عزیزم دخترم !آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام شان کردند
و هنگامی که یاران با سرود ِ زندگی بر لب به سوی مرگ می رفتند
امیدی آشنا می زد چو گل در چشم شان لبخند
به شوق ِ زندگی آواز می خواندند
و تا پایان به راه ِ روشن ِ خود با وفا ماندند
عزیزم !
پاک کن از چهره اشکت را
ز جا برخیز !
تو در من زنده ای ، من در تو ، ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران ِ دیگراین راه را دنبال می گیریم
از آن ِ ماست پیروزی
از آن ِ ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم !کار ِ دنیا رو به آبادی ست
و هر لاله که از خون ِ شهیدان می دمد امروز
نوید ِ روز ِ آزادی ست
هوشنگ ابتهاج - ه. ا. سایه
خروش ِ دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم ِ خسته اش از اشک پر شد
گریه را سر داد ...
و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم-
چرا اعدامشان کردند ؟
می پرسد ز من با چشم ِ اشک آلود
چرا اعدام شان کردند ؟
عزیزم دخترم !آنجا ، شگفت انگیز دنیایی ست :
دروغ و دشمتی فرمانروایی می کند آنجا
طلا ، این کیمیای خون ِ انسان هاخدایی می کند آنجا
شگفت انگیز دنیایی که همچون قرن های دور
هنوز از ننگ ِ آزار ِ سیاهان دامن آلوده ست
در آنجا حق و انسان حرف هایی پوچ و بیهوده ست
در آنجا رهزنی ، آدمکشی ، خونریزی آزاد است
و دست و پای آزادی ست در زنجیر
عزیزم دخترم !آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام شان کردند
و هنگامی که یاران با سرود ِ زندگی بر لب به سوی مرگ می رفتند
امیدی آشنا می زد چو گل در چشم شان لبخند
به شوق ِ زندگی آواز می خواندند
و تا پایان به راه ِ روشن ِ خود با وفا ماندند
عزیزم !
پاک کن از چهره اشکت را
ز جا برخیز !
تو در من زنده ای ، من در تو ، ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران ِ دیگراین راه را دنبال می گیریم
از آن ِ ماست پیروزی
از آن ِ ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم !کار ِ دنیا رو به آبادی ست
و هر لاله که از خون ِ شهیدان می دمد امروز
نوید ِ روز ِ آزادی ست
هوشنگ ابتهاج - ه. ا. سایه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه
I've read a lot of books
so I know bunches of stuff that sounds like it could be true
من خیلی کتابها خوانده ام
پس میدانم
مجموعه ای از مسائل که به نظر درست می آیند
برچسبها:
شعر، برایان آندرئاس

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سهشنبه
فراموشخانه
پس از دو هزار و پانصد سال دیگر این من نیستم که سخنی برای گفتن داشته باشم. من از خودم شکست خوردم. آتش در خانه من زدند. همچو سیمرغ از خاکستر خودم دوباره برخاستم.آمده بودم که نجنگم اما دوباره از خودم شکست خوردم. چنگیدم و تیغ تیره تکه تکه ام کرد. تازیان گرسنه گوشت تنم را تکه تکه دریدند. هنوز در خون خویش غلط میزدم که از بیشه های قحطی زده شغالان سربرآوردند. دیگر من نه من بودم و دیگر چیزی برای گفتن نمانده بود. تنها سکوت کردم و زمانی رسید که سکوت من نیز از های های کرکسان بلند تر شد. این آخرین نشانه بود. از من، دیگر سکوت هم نمانده است. از پس سالها دیگر این نه منم./1389
برچسبها:
فراموشخانه
۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه
فوت دلخراش پدر یک محکوم به اعدام
پدر حسین خضری خانی فعال سیاسی کرد محکوم به اعدام که چندی پیش بر اثر دریافت خبر انتقال فرزندش به تک سلولی به منظور اجرای حکم دچار سکته ی مغزی شده بود روز دوشنبه مورخ 17 اسفند در بیمارستان امام خمینی شهر اورومیه در گذشت.
حسین خضری خانی در پی اطلاع از فوت پدرش اعلام کرده که مرگ وی طبیعی نبوده و بر اثر شکنجه ی روحی اعمال شده از سوی اداره ی اطلاعات جان خود را از دست داده .
حسین خضری خانی در پی اطلاع از فوت پدرش اعلام کرده که مرگ وی طبیعی نبوده و بر اثر شکنجه ی روحی اعمال شده از سوی اداره ی اطلاعات جان خود را از دست داده .
منبع : ندای سبز آزادی
۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه
8 مارس : روز جهانی زنان
این لینک یه طرح گرافیکی برای روز جهانی زن هست که متاسفانه هر کاری میکنم بار گذاری نمیشه روی وبلاگ خودم اگه دوست داشتید از لینک زیر ببینید:
منبع : Bohemianchick
۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سهشنبه
اعدام بخاطر حفظ ولایت
گفتند
نمی خواهیم
نمی خواهیم که بمیریم
گفتند!
دشمنید!
دشمنید
" ولایت مطلقه ما" را دشمنید
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی کشتند!
نمی خواهیم
نمی خواهیم که بمیریم
گفتند!
دشمنید!
دشمنید
" ولایت مطلقه ما" را دشمنید
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی کشتند!
۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه
چقدر ارزان است جان یک انسان
آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی نیز اعدام شدند تا دو انسان دیگر قربانی خوی حیوانی قدرت پرستی شوند. براستی تا به کی این بیداد ادامه خواهد داشت. براستی تا به کی ایران عزیز ما قتلگاه انسان خواهد بود. تا به کی مزد گورکن از آزادی آدمی افزونتر خواهد بود. امروز در حالی نامه اعتراض جبهه مشارکت به اعدام این دو تن را میخواندم که تیتر روزنامه آرمان خبر صدور حکم اعدام برای 11 تن دیگر بود. من که صدور این حکم سنگین را حتی برای قاتلان غیر انسانی میدانم، نمی فهمم چگونه اشخاصی هستند که اعدام افرادی را که تنها جرمشان مخالفت با قدرت حاکمه است، روا میدارند.
خبری هم گرفتم که نشانی از نقض کنوانسیون منع اعدام افراد زیر 18 سال در مورد آرش رحمانی پور دارد. در ایمیلی که برایم آمده نوشته اند: رحمانیپور در زمان وقوع جرایم انتسابی ۱۷ ساله بوده است.
خبری هم گرفتم که نشانی از نقض کنوانسیون منع اعدام افراد زیر 18 سال در مورد آرش رحمانی پور دارد. در ایمیلی که برایم آمده نوشته اند: رحمانیپور در زمان وقوع جرایم انتسابی ۱۷ ساله بوده است.
۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه
باز هم اعدام
روز پنجشنبه دو نفر به نامهای محمدرضا علیزمانی و آرش رحمانیپور به اتهام محاربه، با حکم دادگاه انقلاب تهران اعدام شدند. به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، اين دو نفر از جمله ۱۱ نفری هستند که به اتهام محاربه و تلاش برای براندازی نظام، به اعدام محکوم شدهاند. به گزارش ايسنا احکام ۹ نفر ديگر در مرحلهی تجديدنظرخواهی است. پيشتر سازمانها و گروههای مدافع حقوق بشر نسبت به محاکمه افراد به اتهام محاربه در محاکم جمهوری اسلامی، به مقامهای سياسی و قضايی هشدار داده و آنها را از اين امر بر حذر داشته بودند.
منبع : رادیو فردا
منبع : رادیو فردا
۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه
ندا جان تولد 27 سالگیت مبارک
گفتند/" نمی خواهیم / نمی خواهیم که بمیریم/گفتند!/ دشمنید! / دشمنید/ خلقان را دشمنید / چه ساده/ چه به سادگی گفتند و/ ایشان را / چه ساده / چه به سادگی کشتند!/ و مرگ ایشان/ چندان موهن بود و ارزان بود / که تلاش از پی زیستن به رنجبارترگونه ئی/ ابلهانه می نمود: / سفری دشوار و تلخ / از دهلیزهای خم اندر خم و پیچ اندر پیچ/ از پی هیچ!/ نخواستند / که بمیرند، / یا از آن پیش تر که مرده باشند / بار خفتی / بر دوش / برده باشند، / لاجرم گفتند / که "- نمی خواهیم / نمی خواهیم / که بمیریم!" / و این خود / ورد گونه ئی بود / پنداری / که اسبانی / ناگاهان به تک / از گردنه های گردناک صعب / با جلگه فرود آمدند. / و برگرده ی ایشان / مردانی / با تیغ ها / برآهیخته. / و ایشان را / تا در خود باز نگریستند / جز باد / هیچ / به کف اندر نبود- / جز باد و به جز خون خویشتن، / چرا که نمی خواستند / نمیخواستند / نمی خواستند / که بمیرند [شاملو]
We did not throw rocks at them
we cried we want freedom
they shot us
برچسبها:
ندا آقا سلطان
۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه
متن سروده ی فاطمه راکعی برای خانم مهندس آذر منصوري
متن سروده ی فاطمه راکعی، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی :
براي زن اسوه و الگوي ارزشهاي انقلاب اسلامي، زن قهرمان، مبارز نستوه، خواهر افتخارآفرينم سركار خانم مهندس آذر منصوري :
قسم به نام تو كه اينهمه برازنده است
و حرف حرفش، از ايمان و عشق آكنده است
به آذري كه تويي، سجده ميبرد زرتشت
و پيش عزم تو منصورها سرافكنده است
شكوه نسل من، آه اي زن اساطيري
كه قصه هاي تو در شعرهاي آينده است
به زخمهاي دلت رشك ميبرم اي خوب
كه رشك هرچه گل، آن زخمهاي پرخنده است
تو شعله ميكشي و عشق با تو ميبالد
و عطر حنجره ات در هوا پراكنده است
شعور و شور و شجاعت تويي و اين همه جرم
و عشق، اين همه را در سر تو افكنده است
با آرزوي آزادي از بندهاي ظاهريجان عاشق بند نميپذيرد!
براي زن اسوه و الگوي ارزشهاي انقلاب اسلامي، زن قهرمان، مبارز نستوه، خواهر افتخارآفرينم سركار خانم مهندس آذر منصوري :
قسم به نام تو كه اينهمه برازنده است
و حرف حرفش، از ايمان و عشق آكنده است
به آذري كه تويي، سجده ميبرد زرتشت
و پيش عزم تو منصورها سرافكنده است
شكوه نسل من، آه اي زن اساطيري
كه قصه هاي تو در شعرهاي آينده است
به زخمهاي دلت رشك ميبرم اي خوب
كه رشك هرچه گل، آن زخمهاي پرخنده است
تو شعله ميكشي و عشق با تو ميبالد
و عطر حنجره ات در هوا پراكنده است
شعور و شور و شجاعت تويي و اين همه جرم
و عشق، اين همه را در سر تو افكنده است
با آرزوي آزادي از بندهاي ظاهريجان عاشق بند نميپذيرد!
منبع : ندای سبز آزادی
۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه
۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه
اکنون کدام پست و مقام در انتظار آقای مرتضوی است!
به گزارش رادیو فردا گزارش کمیتهی ویژهی مجلس در بارهی بازداشتگاه کهریزک قرائت شد. در این گزارش آمده است که ارسال بازداشت شدگان روز 18 تیر به کهریزک با دستور و اصرار سعید مرتضوی انجام شده است. کشته شدن سه تن بر اثر نبود حداقل امکانات و نیز ضرب و شتم مامورین تائید شده است. اما وجود تجاوز جنسی به بازداشت شدگان را تکذیب کرده اند.
اما سوال اینجاست که اکنون کدام پست و مقام در انتظار آقای مرتضوی است!
اما سوال اینجاست که اکنون کدام پست و مقام در انتظار آقای مرتضوی است!
برچسبها:
کهریزک، سعید مرتضوی
۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه
چه فایده ای دارد؟!
پدر بزرگ تعریف میکرد وقتی خیلی جوان بوده خانه پدریش یک حیات بزرگ داشته با یک حوض بتنی بزرگ، درست وسط حیات. یک روزلازم میشود برای تعمیرات اساسی این حوض از وسط حیات برداشته شود. حوض بزرگ را نمی شد تکان داد. پدرش یک کارگر میاورد تا حوض را خرد کند اما کارگر که حوض بزرگ و بتنی را میبیند برای خرد کردنش 30 تومان مطالبه میکند که آن وقتها پول خیلی زیادی بوده. پدر بزرگ که خیلی کم سن و سال بوده از پدرش میخواهد تا اجازه دهد او این حوض را خراب کند. پدرش هم با اینکه فکر میکرده او توان این کار را ندارد اما میپذیرد.
پدربزرگ نوجوان با پتک میافتد به جان حوض، اما با زور کمی که داشته هرچه پتک میزند حوض از جایش تکان نمی خورد. پدربزرگ تعریف میکند که صبح تا شب پتک میزد اما حوض بزرگ حتی خراش هم بر نمیداشت. اما پدربزرگ نوجوان نا امید نمیشود و به مبارزه ادامه میدهد. تا اینکه یک روز به یکباره حوض تکانی میخورد و از وسط یک رگه شکستگی رویش میافتد. پدر بزرگ تعریف میکند بعد از آن لحظه وقتی یک گوشه پتک میزد گوشه های دیگر حوض هم میریخت و به این ترتیب ضربه های کم زور اما مداوم پدربزرگ نوجوان ، غول بتنی حوض را میشکند و خرد میکند و راه برای تعمیر و بازسازی خانه پدری هموار میشود.
توضیح: این حکایت را از یک آشنا شنیده ام که برایش واقعا اتفاق افتاده بود.
پدربزرگ نوجوان با پتک میافتد به جان حوض، اما با زور کمی که داشته هرچه پتک میزند حوض از جایش تکان نمی خورد. پدربزرگ تعریف میکند که صبح تا شب پتک میزد اما حوض بزرگ حتی خراش هم بر نمیداشت. اما پدربزرگ نوجوان نا امید نمیشود و به مبارزه ادامه میدهد. تا اینکه یک روز به یکباره حوض تکانی میخورد و از وسط یک رگه شکستگی رویش میافتد. پدر بزرگ تعریف میکند بعد از آن لحظه وقتی یک گوشه پتک میزد گوشه های دیگر حوض هم میریخت و به این ترتیب ضربه های کم زور اما مداوم پدربزرگ نوجوان ، غول بتنی حوض را میشکند و خرد میکند و راه برای تعمیر و بازسازی خانه پدری هموار میشود.
توضیح: این حکایت را از یک آشنا شنیده ام که برایش واقعا اتفاق افتاده بود.
۱۳۸۸ دی ۱۵, سهشنبه
دل نوشت
خسته شدم. از اینهمه خبر بد. از صبح تا شب نا امیدانه کار کردن و از دستمزد کم. از آینده نا امیدم. حتی اگه جنبش سبز پیروز بشه بازم امید چندانی نیست. از تنهایی خسته شدم. دوستای خوبی دارم ولی ... . از غر غر کردن هم خسته شدم.
این روزا که حتی برنامه 90 هم سیاسی شده از سیاست خسته شدم.
از اینهمه غر زدن قصدم اینه که بگم دیگه نمیخوام خبر سیاسی بنویسم. گرچه در گذشته هم چندان چیزی نمی نوشتم.
نمیدونم اصلا کسی اینا رو میخونه یا نه؟!
شمارنده هم که درست کار نمیکنه. این بلاگ اسپات شمارنده درست حسابی نداره. بلاگفا بهتره ولی من از تبلیغ گوشه سمت چپ بالاش بدم میاد. نمیدونم اینجا نوشتن چه فایده ای داره.
یکی نوشته بود این روزا اگه حوصلت سر رفته بود گوشی تلفن خونه رو بردار و به موبایلت زنگ بزن. بعد بشین با حوصله درد دلتو بگو و مطمئن باش که یک برادر سپاهی با حوصله داره به حرفات گوش میکنه!
این روزا که حتی برنامه 90 هم سیاسی شده از سیاست خسته شدم.
از اینهمه غر زدن قصدم اینه که بگم دیگه نمیخوام خبر سیاسی بنویسم. گرچه در گذشته هم چندان چیزی نمی نوشتم.
نمیدونم اصلا کسی اینا رو میخونه یا نه؟!
شمارنده هم که درست کار نمیکنه. این بلاگ اسپات شمارنده درست حسابی نداره. بلاگفا بهتره ولی من از تبلیغ گوشه سمت چپ بالاش بدم میاد. نمیدونم اینجا نوشتن چه فایده ای داره.
یکی نوشته بود این روزا اگه حوصلت سر رفته بود گوشی تلفن خونه رو بردار و به موبایلت زنگ بزن. بعد بشین با حوصله درد دلتو بگو و مطمئن باش که یک برادر سپاهی با حوصله داره به حرفات گوش میکنه!
۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه
پس از کشتار روز عاشورا ; اعدام قریب الوقوع سه تن از دستگیرشدگان عاشورای تهران
ردیو فرانسه: تهدید مخالفان به قتل و اعدام پس از تظاهرات روز عاشورا بالا گرفته است. رهبران جمهوری اسلامی از مردم ناراضی به عنوان فتنه گران یاد می کنند و بسیاری از ائمه جمعه و روحانیان وابسته به حکومت با محکوم کردن سران ناراضیان به "محاربه با خدا" خواستار اعدام آنان شده اند.
پاسخ :
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش
از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری
همه از مردن در سر زمینیست
که مزد گور کن
از آزادی آدمی افزون باشد
سوختن، ساختن
جستن، یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش بارو یی پی افکندن
اگر مرگ را
از این همه ارزشی افزون باشد
حاشا ،حاشا
که هرگز از مرگ هراسیده باشم
برچسبها:
اعدام ، عاشورا
اشتراک در:
پستها (Atom)